در هفده سالگی عاشق پسری شده بودم که تاکنون در زندگی‌ام ندیده بودم‌اش! من فراتر از عشق در یک نگاه عمل کرده و به درجه‌ای از مهارت رسیده که به عشق بدون نگاه دست یافته بودم! اگر از کم و کیف این عشق بپرسید همینقدر می‌گویم که با حسام در چتروم آشنا شده بودم. پس از سه ماه چت‌های شبانه‌روزی بالأخره اولین ملاقاتمان در پارک پرواز تهران رقم خورد. سه سال از آن ملاقات گذشت و هر روز بیشتر از دیروز دل‌بسته حسام می‌شدم.
حالا که این متن را می‌خوانید بالای سی سال از آن روز می‌گذرد و من هیچگاه درک نکردم که افراد چگونه عاشق یک نفر می‌شوند و عاشق‌پیشه‌ی همان یک نفر هم می‌مانند!؟
چون امروز با شانزدهمین دوست‌پسرم کات کردم و به جرأت می‌توانم بگویم عاشق هر شانزده نفرشان بودم! شاید هم بخاطر ثباتم در دوست‌یابی و عدم تنوع‌طلبی‌ام بوده باشد!

داستان شماره ۳ - «عشق ابدی»

داستان شماره ۲ - «رانندگی»

داستان شماره ۱ - «پاییز»

عشق ,عاشق ,یک ,حسام ,سه ,نفر ,سال از ,یک نفر ,از آن ,شده بودم ,و به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Alef code_man فناوری اطلاعات و ارتباطات counterexample عسل هنرمند دانلود بازی کتابخانه باقرالعلوم (ع) پاکدشت مدرس ریاضیات - دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی دانستنیهای درباره خانه نَــــقدانه